کمیته بازل در سال 1975 با عضویت 10 کشور بزرگ اقتصادی (G-10) و بهدنبال ورشکسته شدن چند بانک بزرگ در اثر مشکلات ارزی تشکیل شد. در این تاریخ کمیته بازل تعهدنامههای متعددی منتشر کرد که بین کشورهای میهمان و میزبان برای نظارت شعبههای خارجی بانکها به امضا رسیدهاند. با آغاز بحران مالی از سال 2009 کمیته بازل پیدرپی مقرراتی را برای بهبود نقدینگی و کفایت سرمایه وضع کرد تا اینکه مجموعه مقررات تحت عنوان بازل 3 برای اجرا از سال 2014 تا 2018 ارائه شد. اقدام بانک مرکزی درجهت شفافسازی بانکها مقدمهای است برای هماهنگی با دستاوردهای جهانی بهمنظور بهبود سیستم بانکی. سالهاست که سیستم بانکی ما تجربههای گرانقدر جهانی را که در مقررات پیشنهادی کمیته بازل جمعآوری شده است، نادیده میگیرد. مقررات کمیته بازل معمولا یا بهدنبال یک بحران مالی یا بهدنبال شناسایی مشکلاتی در چند بانک بزرگ وضع شده است. با نگاهی به تاریخ و دلایل وضع مقررات جدید متوجه میشویم مشکلاتی که کمیته بازل به حل آنها اقدام کرده با مشکلاتی که سیستم بانکی ما با آنها مواجه است، تفاوت اساسی ندارند. عدم هماهنگی با این مقررات در سیستم بانکی ما کاملا نمایان است. بنگاه داری در سطح گسترده و در نتیجه تزریق منابع مردم به شرکتهای غیررقابتی و عملا ورشکسته، کمبود نقدینگی مزمن و نیاز به استقراض دائمی از بانک مرکزی، تسهیلات غیرجاری بسیار بالا، سرمایهگذاریهای خارج از حیطه بانکداری و پر خطر از جمله معضلات سیستم بانکی ما هستند. نیاز دائمی برای تزریق نقدینگی در جامعه و تورم کمرشکن، عقب افتادن سود سپردهها از تورم و در نتیجه تاراج اموال سپردهگذاران خرد و سوء استفادهها و فسادهای مالی نتیجه عقب افتادن از اجرای مقررات بینالمللی است. اینها مشکلاتی هستند که سیستم بانکداری جهانی در سطح بسیار خوبی حل کرده است و تجربیات آنها کاملا در اختیار ما هستند. مقررات بازل 3 هم اکنون در آمریکا و اروپا اعمال شدهاند و طبق یک برنامه زمانبندی شده تا پایان سال 2018 همه ارکان آن باید کاملا اجرا شوند.
در سال 1988 بهدنبال نکول کشورهای آمریکای جنوبی اولین مدل بسیار ساده کفایت سرمایه تحت عنوان بازل 1 پیشنهاد شد. منظور و هدف از کفایت سرمایه این است که بانک به حد کافی برای مقابله با بحرانهای احتمالی سرمایه داشته باشد و در شرایط تعطیلی و ورشکستگی قرار نگیرد. به مرور زمان تا سال 1997 مقرراتی برای ذخیره مطالبات معوق، تسویه بین بانکی، محاسبه ریسک بازار و اجازه استفاده از مدلهای داخلی بانکها ارائه شد. کمیته بازل برای انواع داراییها ضریب ریسک خاص و در عینحال بسیار سادهای را اعلام و مفهوم داراییهای موزون شده به ریسک را معرفی کرد. در این مدل، داراییهای پرخطر ضریب ریسک بالاتری گرفتند و بانکها باید نسبت سرمایه به داراییهای موزون شده 8 درصد را رعایت کنند. در این مدل اگر یک بانک داراییهای خود را به سمت داراییهای پرخطر هدایت کند، مخرج کسر؛ یعنی داراییهای موزون شده افزایش مییابد و در نتیجه نسبت کفایت سرمایه کم میشود. اگر نسبت کفایت سرمایه کمتر از 8 درصد بشود یا باید سرمایه بانک را افزایش داد یا ریسک داراییها را کم کرد. این مقررات تحت عنوان بازل 1 شناخته میشوند و این تقریبا همان مدلی است که امروز برای محاسبه کفایت سرمایه بانکها در ایران مورد استفاده قرار میگیرد.
بهدنبال بحران مالی آسیا در سال 1998-1997 برنامهریزی جدیدی برای کنترل ریسک بانکها آغاز شد. در این بحران کشورهای متعدد آسیایی با مشکل خروج سریع منابع و افت شدید ارزش پول داخلی روبهرو شدند و بعضا یا دولتهایشان سقوط کرد یا اصلاحات اساسی در نظام بانکی خود صورت دادند. برنامهریزی کمیته بازل 6 سال طول کشید تا در سال 2004 بعد از مذاکرات طولانی و مطالعات و ارزیابیها، سه رکن اصلی سرمایه، نظارت و شفافیت تعریف شد. رکن سرمایه با تمرکز روی تسهیلات بانکی، مشوقهایی را برای رتبهبندی مشتریان در نظر گرفت. در ادامه در سال 2006 مقرراتی برای یکسانسازی محاسبه ریسک سرمایهگذاریهای تجاری و نیاز کفایت سرمایه برای اینگونه کارها به صورت محدود تعریف شد. همچنین تعریف سادهای برای کفایت سرمایه در اثر ریسکهای عملیاتی تعریف شد. تعریف سرمایه موردنیاز برای ریسکهای عملیاتی در حقیقت بهانهای بود برای جبران کم شدن کفایت سرمایه در اثر مدلهای داخلی اعتبارسنجی. این مقررات تحت عنوان بازل 2 شناخته میشوند و تفاوت اساسی از نظر شفافیت اطلاعات و لزوم حاکمیت شرکتی و مدیریت ریسک با بازل 1 دارند. بازل 1 در مورد بسیاری از مطالب مربوط به نظارت، حاکمیت شرکتی و مدیریت ریسک ساکت است، دستورالعملهای مشخصی ندارد و فقط به اهمیت داشتن ارکان مربوطه هشدار میدهد. بازل 2 علاوهبر کفایت سرمایه در مورد ارکان مربوط به شفافیت و حاکمیت شرکتی دستورالعملهای مفصلی دارد. میتوانیم اقدام بانک مرکزی برای الزام ارائه اطلاعات شفاف بانکی را اولین قدم برای هماهنگی با بازل 2 برآورد کنیم.
حتی قبل از وقوع بحران مالی 2008-2007، نگرانیهای زیادی نسبت به لغو قوانین ممنوعیت ورود بانکهای تجاری به فعالیتهای غیرمتداول بانکی وجود داشت. به گفته کمیته بازل، آنها در حال تدوین مقرراتی برای کنترل ریسک فعالیتهای غیرمتداول بانکها بودهاند. بهدنبال بحران بانکی 1929 مقررات ممنوعیت ورود بانکهای تجاری به حوزه فعالیتهای سرمایهگذاری وضع شدند. بعد از گذشت 70 سال دولت آمریکا این ممنوعیت را لغو کرد. طولی نکشید که با پایین آمدن نرخ بهرهها و افزایش درجه ریسکپذیری موسسات مالی و حتی سرمایهگذاران خرد، سرمایهگذاریهای بیمحابا در انواع اوراق قرضه پر خطر بهخصوص اوراق با پشتوانه وامهای مسکن بسیار بالا رفت. در فاصله بین 2007 تا 2008 با توقف رشد قیمت مسکن و افزایش نکول در اوراق مسکن، چند شرکت سرمایهگذاری با سابقه طولانی گرفتار کمبود نقدینگی شدند و عملا برای حفظ خود در مقابل طلبکاران مجبور به اعلام ورشکستگی شدند. اعلام ورشکستگی Lehman Brothers شوک بزرگی بود که اعتماد بین بانکی را از بین برد و عملا باعث توقف بازاربینبانکی و توقف نقدینگی شد. با توقف نقدینگی شرکتها با کمبود سرمایه درگردش مواجه و پیدرپی مجبور به کم کردن فعالیتهای خود شدند که به موج بیکاری دامن زد.